مجلس ميهمانی بود…
پيرمردی از جايش بر خواست تا به بيرون برود ؛
اما وقتی بلند شد عصای خويش را برعکس بر زمين نهاد
و چون دسته عصا بر زمين بود تعادل کامل نداشت ؛
ديگران فکر کردند که او چون پير شده است
ديگر حواس خويش را از دست داده و متوجه احوال خود نيست؛
و به همين خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود
به وی گفت:
پس چرا عصايت را برعکس گرفتی؟!!
پيرمرد آرام و متين پاسخ داد:
زيرا انتهايش خاکی است ، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود
" مواظب قضاوت هايمان باشيم "
می گويند:
انسان های خوب به بهشت ميروند …
اما من ميگويم:
انسان های خوب هر جا که باشند آنجا بهشت است …!!!
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0